دیدگاهی نو بر کتابداری



نهاد کتابخانه های عمومی که یکی از معدود دستگاه های فرهنگی ارائه دهنده خدمات به عموم جامعه می باشد که در تصمیم گیری، ت گذاری، برنامه ریزی و بودجه بندی پایین ترین حد اختیارات را در بین سازمان ها و نهادهای فرهنگی عمومی و غیر عمومی دارد. آنچه از خط مشی عملی نهاد و تعریف کتابخانه های عمومی متصور می شود، فعالیت بر اساس خواست و نیاز عموم و ارائه خدمات به تمام اقشار جامعه می باشد که تنها بر روی برگه ای توسط قانون گذاران نوشته شده است.

اثبات این سخن چندان دشوار نیست. هفته کتاب بهترین زمان برای شناخت جایگاه نهاد کتابخانه های عمومی در ساز و کار فرهنگی کشور و اقبال عموم نسبت به آن است که البته در مورد دوم باید از استقبال طرفداران مکتب "رایگانیسم" صرف نظر کنیم. به عنوان نمونه در برنامه ای که کتابخانه ملی برای هفته کتاب با همکاری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران و نهاد کتابخانه های عمومی در نظر گرفته، نهاد در الویت سوم همکاری می باشد و این در حالیست که طبق قانون تمام کتابخانه هایی که خدمات عمومی (عنوان عمومی) دارند باید تحت مدیریت (نظر) نهاد باشند.

چقدر ناامید کننده است که از نظر مالی و تامین منابع و امکانات هیچ ردیف بودجه ای برای نهاد در نظر گرفته نشده، در حالی که تصمیم گیری در مورد صرف منابع مالی، تهیه منابع و امکانات و ساخت و سازهای نهاد خارج از مجموعه و توسط افراد اشتباهی صورت می گیرد. قطعا در این وضعیت گل و بلبل، انتظار نمی رود کتابدارانی که  بود و نبودشان در کتابخانه توجیهی ندارد (واقعیتی است از وظایف و عملکرد کنونی کتابداران ) نقشی در تصمیم گیری ها یا حداقل تهیه منابع داشته باشند ولی حداقل در مورد مدیران نهاد انتظار بیشتری می رود. چه بسا همین عدم دخالت یا شاید هم عدم دانش کتابداری در برخی تصمیم گیرنده های مجموعه سبب مهجور ماندن نهاد کتابخانه های عمومی شده باشد. آنچه در ابتدایی ترین آموزه های علم کتابداری وجود دارد، تامین منابع و خدمات رسانی باید براساس جامعه مخاطب و جامعه هدف صورت پذیرد که این امر به جز دخالت کتابداران که شناخت کافی از جامعه کتابخانه دارند میسر نمی باشد.

به نظر مجموعه نهاد از اعتماد به نفس پایینی برخوردار است به همین جهت در شرایطی که کتابخانه های عمومی می توانند به پشتوانه حمایت عمومی جایگاه به مراتب بالاتری در جامعه داشته باشند با عملکرد ضعیف و تصمیم گیری های نادرست، تا حد سالن مطالعه تنزل یافته اند به شکلی که رسانه های پربازدید و مهم کشور در هفته کتاب (در خوشبنانه ترین حالت) اگر یادی از کتاب و کتابخوانی و کتابدار  نمایند، یا نامی از کتابخانه های عمومی برده نمی شود یا بعد از سازمان هایی آورده می شود که عمومی بودن در وجودشان نیست.

حتما عوامل و ریشه های این مشکل را ابتدا در قانون گذاران نامرتبط و بعد متولیان فرهنگ بی اطلاع باید جستجو کرد (اشکالات بسیاری در قوانین تاسیس و مدیریت نهاد وجود دارد) اما نباید ضعف مجموعه کتابخانه های عمومی و حتی کتابداران را فراموش کرد.چرا که خود مجموعه برای موجودیت و خط مشی قانونی خود احترام و اهمیت کافی را قائل نیست.

ای کاش عزیزانمون به جای تاکید روی برگزاری برخی برنامه های بی نتیجه و سطح پایین فرهنگی و افزایش کاذب اعضا و منابع، ابتدا روی دانش افزایی کتابداران و سپس استفاده از شناخت آنها از جامعه تاکید داشتند.

تنها خاصیت هفته کتاب، کتابخوانی و کتابدار هویدا شدن مشکلات عدیده ولی قابل حل کتاب، کتابخوانی، کتابداران و کتابخانه ها می باشد.

پ.ن. رایگانیسم : دوستداران هرچه مجانی است.


روزی روزگاری مهتری با کهتری و استری و انتری بر طریقی خرم روانه گشتندی. مهتر سوار بر استر که همه یادش کتابت طومار بر دوستان و دلبران می بود، بذله گویی ها می داشت و یاوه ها می بافت و گاه شمایل رفو کردندی و مشاع می نمود و  بر هیچ و هیچ آگاهی نداشت، با غرض و بی مرض استر را بر معبر دیگران می راند و آزارها می رساند و عربده ها و ناسزاها نشنیده می داشت. استر هر آنچه در توان می بود ازین اجبار نامعمول سر ناسازگاری می گذاشت، لیک سودی نمی برد.
کهتر که نظری بر کتاب داشت و گاه بر چشم انداز می نگرید و یادش بر مردمان بود که خشمناک از مشی مهتر خروشان بودند، لب بر کنایه گشود که ای بزرگوار آنچه بر خود روا می داری ، خود نیز ادا کن؛
مهتر بفرمود خود را چه پنداشتی که شمشیر نصیحت سمت ما روانه می داری؟ تو را از مال و مقام ما چه دانستن؟ ما را مال زیاد و مقامی در حد بالا و بلکه سندهای یادگیری فوق باشد و .
ناگاه انتر بر شانه اش کوبید که اینها که بر زبان آوردی حال همه بر خورجین استر باشد، پس تو را با او چه غیر است؟

 

آن کس که خطای خویش بیند که رواست
تقریر مکن صواب نزدش که خطاست

آن روی نمایدش که در طینت اوست
آیینهٔ کج جمال ننماید راست


آورده اند سه مرد حجاب کرده و از معبری پر آمد و شد عبور می کردندی. یک بازرگان و یکی ملک زاده ای ستبر، یکی پاسبان کتاب. قرار همی نهادند که کدامینشان شهره ی شهر است و نزد عوام نامورتر.
بازرگان حجاب از رخ برکشید و ناگاه خلق به سمتش روانه شد و شکوهیدندش؛ تبسمی بر لب گزارد و بر خودستایی آغازیدن نمودندی.
از این سپس، ملک زاده آهنگ برکشیدن حجاب کرد؛ پرده تمام از میان نرفته بود که جماعت بر وی رهسپار شدند و چندی خویش انداز ستاندند و مجیزش گفتند. ملک زاده بنا به معمول، زبان به یاوه جنباند و لب ها به غنچه گرد کرد و خویش انداز گرانمایه اش به دیدگان خلق نمایاند.
سال ها برفت و خویش اندازها غنچه ها آفریدند و اشارات چشمی روانه نمودند و مجالی بهر نمایش پاسبان کتاب نماند و حجاب بر رخش همواره گردید.
گرچه نیافتیم حجاب بر رخ پاسبان بودست همی یا درک خلق را پرده پوشانیدست.


دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بی فایده کردند یکی آن که اندوخت و نخورد و دیگر آن که آموخت و نکرد.

علم چندان که بیشتر خوانی

                                  چون عمل در تو نیست نادانی

نه محقق بود نه دانشمند

                            چارپایی برو کتابی چند

آن تهی مغز را چه علم و خبر

                                 که بر او هیزم است یا دفتر



ایشون خانوم جان ریچاردز، عضو کمیته دائمی کتابخانه های عمومی ایفلا هستند که ازشون دعوت شده بود برای افتتاح کتابخانه مرکزی مشهد حضور یابند.
اینکه ایفلا کیه و چیه مهم نیست." استاد گوگل کامل در اینباره توضیح میده."
اما اینکه ندونی کجا با کفش بری و کجا بدون کفش خیلی مهمه. خانوم ریچاردز در سفرشون به ایران سری هم به کتاخانه های عمومی شیراز زدند. تصویری که ملاحظه میکنید مربوط به حضور ایشون در کتابخانه دستغیب شیراز است.
اینکه خانوم "جون" (احتمالا عامیانه اسم کوچیکشون همین میشه) نمیدونن در اتاق مفروش نباید با کفش رفت یه مسئله ست، و اینکه مسئولین تذکری ندادن یه بحث؛
خوب بود ایشون که به دلیل اجنبی بودن حتما با فرهنگ هستند، نگاهی به نوجوون های کنارشون می انداختند؛ یا یک نفر در لفافه ازشون سوال می کرد "خونه پدرت هم با کفش می ری لیدی جون؟"
البته شایدم کسی انگلیسی بلد نبوده؛

?why your shoes here yes
.You here shoes no


همه ما مسائل پنهانی داریم که احتمالا از آن آگاه نیستیم و ممکن است هیچگاه به صورت علنی به آن پی نبریم و برای همیشه مسکوت در پساپرده ذهن (ناخودآگاه) ما باقی بمانند.آنچه در ناخودگاه ما می گذرد، در واقع آینه تمام نمای وجود ماست، به این شرط که قدرت و البته شجاعت نمایان کردن آن را داشته باشیم.

این نوشتار به هیچ عنوان یک بحث تخصصی روانشناسی نیست (اصلا هم تخصصی در این زمینه ندارم) و فقط مقدمه ای ست برای نتیجه گیری مرتبط با قالب موضوعی این صفحه؛


در پشت پرده ذهن ما، مسائلی وجود دارد که آنقدر پنهان و دور هستند که تنها با روش های روانشناسانه امکان بروز و پی بردن به آنها وجود دارد و احتمالا علت ترس ها، هیجانات، بدخلقی ها، تنش ها و بسیاری از رفتارهای روزمره مان همین مسائل پنهان می باشد. در مقابل مسائلی هم هستند که خواسته و ارادی در پشت پرده قرار می گیرند و هیچگاه علاقه ای به ظهور آن ها نداریم و برخلاف مورد اول، اینها نه با راههای پیچیده، بلکه با کمی تمرکز، واقع بینی و صداقت قابل رونمایی می باشند.

بسیاری از رفتارهای اشتباه اجتماعی و فردی که به بهانه عادت، نه فهمی (توهین نیست، منظور ندانستن است)، کج فهمی (اشتباه متوجه شدن) و کم فهمی (ندانستن ناخواسته) از هریک از ما سر می زند، دلیلی جز فوبیای پذیرفتن کمبودهای فرهنگی، فکری و اطلاعاتی ندارد. نادانی (ندانستن)، خطرناکترین موردی است که هر انسانی می تواند به صورت ارادی آن را در ظاهر پنهان کند؛ تظاهر به دانستن،ابتدا مقاومت ذهن را در مقابل اطلاعات جدید و به کارگیری روش های مطالعاتی اصولی افزایش می دهد تا به اطلاعات سطحی و دم دستی اکتفا کند سپس به تدریج که اطلاعات دان (محل ذخیره اطلاعات) با کاهش شدید اطلاعات و دانش مواجه شد، قدرت تحلیل منطقی را از دست می دهد و این فرایند به مرگ شعور بشر خواهد انجامید.

آن کس که بداند و بداند که بداند        اسب خرد از گنبد گردون بجهاند

آن کس که بداند و نداند که بداند         آگاه نمایید که بس خفته نماند

     آن کس که نداند و بداند که نداند        لنگان خرک خویش به منزل برساند

آن کس که نداند و نداند که نداند           در جهل مرکب ابدالدهر بماند

تندی کلام شاید تلنگری باشد برای صادقانه فکر کردن به آنچه در چنته فکری مان داریم. سعی کنیم حداقل با خومان صادق باشیم و از سکوت (خودداری از اظهارنظرهای بی جا و مداوم) نترسیم.

 

پ.ن. وجه اشتراک تصویر و متن تنها در عنوان است.


از مهمترین وظایف کتابداران ( به خصوص در کتابخانه های عمومی) شناسایی مخاطبین بالقوه (بخشی از جامعه هدف که عضو کتابخانه نمی باشند) و تبدیل آنها به مخاطب بالفعل (عضو کتابخانه) می باشد. گرچه این فرایند در ظاهر چندان پیچیده به نظر نمی رسد، با این حال ایجاد جذابیت با توجه به امکانات و شرایط فرهنگی موجود بسیار دشوار است. ولی با افتخار،کتابداران ایرانی و در سطح بالاتر و تاثیرگذارتر،عزیزان تصمیم گیرنده، با همت و تلاش شبانه روزی و استفاده از نیروهای کارآمد داخلی، توانسته اند به راهکاری بسیار خلاقانه در جهت جذب مخاطب دست یابند. هرچند استکبار جهانی ممکن است این رفتار را حتی استفاده از نیروهای ماورای طبیعی تلقی کند، با این حال ما همچنان با تمام وجود پشت سربازان فرهنگی و نه چندان گمنان خود خواهیم ایستاد.

جذب اعضای بالقوه بدون حضور فیزیکی در کتابخانه و در حالی که روحشان هم از تبدیل شدن به عضو فعال و کتابخوان بی خبر است، با هر منطقی جور در نیاید، با منطق آماری کشور به شکل عجیبی ایاغ است.در واقع ما به راهکاری دست یافته ایم که به یکباره اعضای یک کتابخانه گاهی از جامعه ی مخاطب  آن (افرادی که شرایط استفاده از کتابخانه را دارند) فراتر می رود و این یعنی رشد فرهنگی به صورت یهویی؛

کیست بر این باور صحه نگذارد که مطالعه مسکنی است بر درد بی فرهنگی و بی سوادی و عضویت در یک کتابخانه قدم اول برای خواندن. تنها مشکل این طرح علمی اینست که باید منتظر ماند تا این "افرادِ یهویی" گذرشان به کتابخانه بیافتد و آنها را از عضویتشان در کتابخانه مطلع کنیم که در نود و پنج درصد موارد این اتفاق هیچگاه نمی افتد.


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تصفیه آب وبلاگ شخصی میلاد کهساری الهادی تشریفات کسرا زنجان نیوز شهیده نجمه هارونی صفر تا 100 کسب و کار سایت آمازون در ایران مرکز بازاریابان ذهن نشین گروه مهندسی آب شرح